در یک عصر آرام پاییز ، ورزش ها با کار با پای پیاده به خانه برمی گشتند. دختر حال و هوای خوبی داشت ، از خوشحالی درخشش داشت و می خواست زیاد لعنتی کند. او با اشتیاق مکالمه ای را با آن مرد شروع کرد که او را ملاقات کرد. بعد از چند دقیقه صحبت کردن ، فاک پاداش نقدی دریافت کرد و فلفل را به کلبه خود کشید. عوضی با شخص دوست داشتنی با چای رفتار نکرد ، اما بلافاصله شروع به آستر زدن کرد. شلخته جوان با نشان دادن یک بدن زیبا ، یک از بهترین فیلم سکی ارائه داد ، اما برای او نیز حباب می خواست. با در نظر گرفتن صورتحساب ، خانم عضو را مکید و پس از آن به عنوان پاداش ، یک آلت تناسلی به او داد تا در یک غار گرم قرار گیرد.