بچ به طور خاص دور از حد معمول در جنگل سرگردان بود. او قرار بود با طبیعت و بدون چشم تنها باشد ، به طوری که هیچ کس با بدن وی دخالت یا جاسوسی نکند. او متوقف شد و محلی را برای نمایش و باز کردن دکمه های روی پیراهن خود بهترین سایت سیکسی انتخاب کرد ، آن را کاملاً درآورد. سینه های بزرگ از هوای تازه خنک برانگیخته می شود و زیبایی کمی با دستان او را لمس می کند. شلوار خود را بیرون آورد و روی تشک زانو زد. شلوار را دزدید و دوباره زانو زد. دیگر لباس روی زن شلوغ باقی نمانده بود و او توانست انگشتان دست را با انگشتان هر دو دست بکشاند. او در کنار هم دراز کشید ، انگشتانش را روی بیدمشک زد و با بازگشت به زانو ، بوسه ای زیبا را به نمایش گذاشت.