با دیدن دختر آشنا در خیابان ، که در سرما یخ زده بود ، شخص عزیز با لطف او را برای یافتن یک فنجان چای داغ فراخواند. او مرا به داخل آشپزخانه برد ، بنزین را روشن کرد و وقتی هر دو دست خود را بر روی آتش گرم کردند ، تب دیدند. آن مرد دستان خود را دراز کرد و شروع به کمک به دختر کرد تا بتواند لباسش را خنثی کند و او در این کار به او کمک کرد و وقتی او بچه های کوچک خود را در معرض دید ، آن مرد را روی لب ها بوسید. خودم را شلوار کشیدم و یک سبزه جوان لب هایش را به سمت بهترین کانال های سکسی در تلگرام سر آلت تناسلی گرفت ، که او شروع به مکیدن خوب کرد. پس از از ، مرد یک میز آشپزخانه را برای لعنتی انتخاب کرد ، که روی آن یک مشت بین پاهایش لگد زد. او دختر سرطانی را روی میز انداخت و دوباره او را روی میز گذاشت. نسادیل و خوشایند به پایان رسید.