بعد از اینکه دختر صبح لباس خود را عوض کرد ، اریک از او خواست که بیدمشک خود را نشان دهد و جوجه یک شرط تعیین کرد. او گفت که اگر او را لعنت نکرد ، او را ترک می کند. اما برای لعنتی آن مرد فقط در هوای تازه تنظیم شد و دوست دخترش مجبور شد کمپین اریک را تشکیل دهد. او او را به سمت فیل ها برد ، بهترین سایتسکسی سپس پیاده رویی به یک آبشار کوچک افتاد و سبزه تصمیم گرفت سینه بند خود را بریزد تا در برابر پس زمینه افتادن آب بازی کند. به آرامی طاس بدون طاس. من روی سنگی نشستم و پاهایم را در جهات مختلف پهن کردم ، خودم شروع به تکان خوردن کردم و از دادن موی سر خودداری کردم. و سپس شخص پسر دختر را به زیر میز ریخت. سرطان را بگذارید و شروع به چسباندن به پشت کرد. لعنتی روی میز در وضعیت سوار. و سپس او هر دو تخم مرغ را لیسید. عضوی را با دست خود کوبید و مجبور شد یاد بگیرد که سوار موتورسیکلت شود.